شاید کسروی بیشتر به عنوان منتقد اجتماعی و پژوهشگر تاریخی شهرت داشته باشد اما نمی توان تاثیری را که در زمینه زبانشناسی و اصلاح زبان فارسی داشته نادیده گرفت.
از لحاظ عقیدتی، تلاش احمد کسروی برای اصلاح زبان و خط فارسی را باید بخشی از آرمان های تاریخی، سیاسی و اجتماعی او دانست که بر این اعتقاد مبتنی بود که دستیابی ایرانیان به جایگاهی شایسته در جامعه جهانی مستلزم تقویت تفاهم و وحدت ملی و غلبه بر عوامل تفرقه دینی، فکری و زبانی است.
در عین حال، دیدگاه های او در حوزه زبانشناسی به وضوح نشانگر شناختی عمیق از مشکلات و کاستی های زبان فارسی است که برای تمامی کسانی که امروزه در صدد استفاده از این زبان برای بیان مفاهیم پیچیده تر علمی و یا برگرداندن چنین نظراتی از زبان های "پیشرفته" هستند کاملا شناخته شده است.
از نظر یادگیری زبان فارسی هم، اگر در دستور زبان برخی از زبان های دیگر با "استثناتاتی" مواجه می شویم که معمولا از شکل قدیمی تر و اصلاح نشده این زبان ها برجای مانده، زبان فارسی در واقع زبان استثناهاست و قواعد دستوری بیش از آنچه که مراعات شود، نادیده گرفته می شود.
مشکل دیگری که کاربران زبان فارسی با آن دست به گریبان هستند، الفبای عربی است که کمابیش به همان صورت و بدون انطباق با نیازهای فارسی زبانان به کار گرفته می شود به نحوی که برای برخی از صامت ها در زبان فارسی، بیش از یک حرف وجود دارد در حالیکه مصوت های کوتاه معمولا نوشته نمی شود.
به این ترتیب، لازم است تمامی کلمات یک به یک به حافظه سپرده شود و کمتر قاعده ای در زبان فارسی برای تشخیص املای واژه ها وجود دارد.
"آن درآمیختگی و گشاده بودن درهای زبان به روی واژه های عربی، فارسی را از "یکزبانی" بیرون برده بود زیرا یک زبان هنگامی یک زبان است که دارای یک رشته کلمه ها باشد و همگی آن را به یک راه نویسند و گویند"
وفور واژه های غیر ایرانی، که به صورت یاخته هایی مستقل وارد زبان فارسی شده است، امکان "صرف" این واژه ها و استخراج مشتق از آنها بر اساس قواعد دستوری را از میان برده است. نتیجه اینکه فارسی زبانان ناگزیرند نه تنها شکل نوشتن، بلکه نحوه استفاده از بسیاری از کلمات رایج را حفظ کنند و به افرادی گرفتار محفوظات و بی توجه به لزوم برخورد عقلی با پدیده ها تبدیل شوند.
کسروی برای حل چنین مشکلاتی و ارتقای کیفیت و کارآیی زبان فارسی، تغییراتی را در دستور زبان فارسی پیشنهاد کرد و همراه با احیا و یا ابداع واژه های مناسب تر فارسی، کوشید تا زبانی "آراسته تر" را به جریان بیاندازد.
البته، او فرصت تدوین چارچوبی نظری برای دستور زبان مورد نظر خود را نیافت اما با انتشار مطالبی به این زبان، که درک آن برای فارسی زبانان از بسیاری از نوشته های رایج دشوارتر نبود، کوشید نحوه کاربرد "زبان پاک" را به دیگران نشان دهد.
کسروی برنامه ای هم برای تغییر خط فارسی و استفاده از خطی مناسب تر داشت که ظاهرا هرگز به مرحله اجرا نرسید.
"آک های" زبان فارسی
کسروی در جزوه "زبان پاک" که حاوی دیدگاه ها و پیشنهادهایش برای اصلاح زبان فارسی است، در پاسخ به کسانی که از او خواسته اند تا یک کتاب دستور زبان بنویسد، می گوید که "امروز را همین کتاب به جای دستور است ولی چون کار به پایان رسید و آراستگی زبان تا آنجا که خواست ماست با یاری خدا انجام پذیرفت، پیداست که باید آنگاه دستوری نوشته شود و به چاپ رسد."
در این جزوه، کسروی تاکید می کند که زبان فارسی به صورتی که رواج دارد، چنان با واژه های بیگانه در آمیخته و از نظر دستور زبان و سبک گفتار و نوشتار گرفتار هرج و مرج شده است که نمی توان آن را یک زبان واحد دانست و با اشاره به تفاوت در سبک نگارش آثار مختلف به زبان فارسی، نشان می دهد که چگونه آشنایان با یک سبک خاص، احتمالا قادر به درک نوشته هایی به سبک دیگر نیستند، گویی به دو زبان مختلف سخن می گویند.
از دیدگاه احمد کسروی، مبارزه با این تشتت زبانی و ایجاد تفاهم در انتقال دیدگاه ها نیز همانند نبرد علیه تفرقه دینی و مذهبی، برای تقویت وحدت ملی و فراهم کردن زمینه پیشرفت کشور لازم است.
"... از یکسو گفتارها در باره آکهای آن زبان نوشته و آنها را باز نموده و راه چاره اش نیز نشان داده ایم، و از یکسو با برگزیدن واژه های فارسی یا گزاردن واژه های نوینی و یا از راه های دیگری به آراستن زبان و درست گردانیدن آن کوشیده ایم"
در گفتار یکم "کتاب زبان پاک"، احمد کسروی با یادآوری اینکه از سال ۱۳۱۲ و چاپ مهنامه پیمان در صدد تبلیغ لزوم اصلاح زبان فارسی بوده است، به تشریح "آکهای زبان" پرداخته و معایب و کاستی های آن و نحوه رفع آنها را شرح داده است.
نخستین "آک" یا عیب زبان فارسی از نظر کسروی "درآمیختگی با کلمه های بیگانه" و عمدتا واژه های عربی است. کسروی این پدیده را به "هوسبازی و خودنمایی" کسانی نسبت می دهد که در طول تاریخ، به منظور سجع سازی و قافیه پردازی و یا با تظاهر دروغین به تسلط بر زبان تازی و به منظور فریفتن دادن عوام، تا آنجا که می توانستند وازه های عربی به کار بردند و زبانی پیچیده و کمابیش نامفهوم را رواج دادند.
البته کسروی با وارد کردن یا ابقای واژه های بیگانه در زبان فارسی، در صورتی که چنین ضرورتی وجود داشته باشد، مخالف نیست اما تاکید دارد که این واژه ها باید با خصوصیات دستوری زبان فارسی انطباق یابد و این نظر را رد می کند که استفاده بی رویه از این کلمات، به غنای زبان منجر می شود.
وی در پاسخ به کسانی که ورود واژه های لاتین به زبان فرانسه را به عنوان نمونه ای از گسترش این زبان ذکر کرده اند می گوید که اولا، زبان اولیه ساکنان سرزمین فرانسه ابتدایی بود و فرانسه نوین از لاتین به وجود آمده و بدون استفاده از واژه های لاتین با کمبود جدی مواجه می بود و علاوه بر این، کلمات لاتین پس از ورود به زبان فرانسه، طبق دستور این زبان و همانند واژه های بومی به کار گرفته می شود به نحوی که فرانسوی زبانان می توانند مشتق های آنها را به سادگی به دست آورند.
چنین وضعیتی به ندرت در فارسی رعایت شده است. به عنوان مثال، واژه عربی "عمل" به شکل اصلی وارد فارسی شده و برای استفاده از مشتقات آن، مانند عامل، معمول، و نظایر آن باید از دستور زبان عربی استفاده کرد.
به گفته کسروی، در حالیکه در لغتنامه زبان های اروپایی، ثبت یک مدخل برای استفاده مراجعه کننده از تمامی مشتقات آن کلمه کفایت می کند، لغتنامه فارسی باید تمامی مشتقات کلمات بیگانه را به صورت مدخل های جداگانه ثبت کند و به این ترتیب، به مجموعه ای از هزاران هزار کلمه تبدیل شود.
آک دوم از نظر کسروی "دو ریشگی در کارواژه ها" یا افعالی است که مصدر آنها به شکل های مختلف نوشته می شود و تابع قاعده واحدی نیست. برخی از مشتقات این افعال از یک مصدر، و برخی دیگر از مصدر دیگر گرفته می شود. به عنوان مثال، گونه های رفت، می رفت، رفتم، از مصدر "رفتن" و گونه های می روم، می رود، می رویم از مصدر "رویدن" گرفته شده است.
"بی گفتگوست که باید الفبای ما دیگر گردد. در این باره پنجاه سال است سخن می رود و اکنون باید به کار بسته شود و ما شایسته ترین دسته ایم که آن را به کار بندیم"
سومی عیب زبان فارسی، "فزونی بیجای کارواژه های یاور" یا افعال کمکی مانند "کردن" "نمودن" و مانند آنهاست که به دلیل رواج واژه های بیگانه، به وفور در فارسی یافت می شود، مانند تقاضا "کردن" "تلفن کردن" "تقاضا نمودن" و مانند اینها. کسروی یادآور می شود که گاه حتی واژه های فارسی نیز گرفتار این مشکل شده است، مانند: گمان بردن به جای گمانیدن، خشک کردن به جای خشکیدن و خشک شدن به جای خشکاندن.
"ناروا بودن قاعده ها" یا رواج قاعده ای واحد، عیب دیگر زبان فارسی است که باعث می شود از بعضی از افعال تنها یک مشتق، و از بعضی دیگر، مشتق های بیشتری به دست آید. مثلا از فعل رفتن، مشتق هایی به شکل "رونده" و "روا" و "روان" رواج دارد اما همین قاعده در مورد فعل آمدن به کار نمی رود و اگرچه "آینده" واژه ای رایج است است، مشتق هایی مانند "آیا" و "آیان" به کار نمی رد. کسروی معتقد که باید برای تمامی افعال، قاعده ای یکسان کار رود.
در ادامه این گفتار، کسروی "گذرا و ناگذرا بودن برخی ریشه ها" را مطرح می کند و می گوید که برخی از افعال هم "لازم" و هم "متعدی" است مانند: آب ریخت، او آب را ریخت.
استفاده از "کننده" به جای "کرده شده" یا در هم ریختن اسم فاعل و مفعول (خوابیده به جای خوابنده، ایستاده به جای ایستاده به جای ایستنده) و "درهم بودن زابها" یا صفت ها نیز موارد دیگری است که کسروی به عنوان معایب دیگر زبان فارسی به آنها پرداخته است.
وی سپس به موضوع مهم آشفتگی و جابجایی در معانی واژه ها و به خصوص "به هم خوردن کارواژه های" می پردازد و می نویسد که در نوشته های خود به "پیراستن زبان از همه این آکها کوشیده ایم و زبانی که اکنون برای نوشته های خود می داریم و آن را زبان پاک می نامیم، از بیشتر این آکها پاک گردیده و از بازمانده نیز پاک خواهد گردید."
کاستی کارواژه ها
گفتار دوم کتاب زبان پاک به "گونه های کارواژه ها" یا صرف افعال اختصاص دارد که از میان سایر اجزای سخن، مانند واژه (اسم)، کارواژه (فعل) و بندواژه (حرف) از همه مهمتر است و به گفته کسروی "رگ سهنده جمله، کارواژه می باشد."
تاکید بر اهمیت کارواژه ها و رفع کاستی زبان فارسی در این زمینه بی دلیل نیست زیرا گستردگی زمان های صرف فعل، یا صیغه های صرف افعال مستقیما با توانایی در بیان مفاهیم پیچیده ارتباط دارد. در واقع، "زمان فعل" تنها "وقت" وقوع یک عمل را مشخص نمی کند بلکه ارتباط معنوی و ذهنی آن را نیز نشان می دهد به نحوی که کاربرنده بتواند تا در "طول زمان و فضای ذهنی" حرکت کند و تحول و تطور پدیده ها را به شکلی دقیق تر و در ارتباط با یکدیگر بیان دارد.
برای نشان دادن کاستی های فارسی در این زمینه، می توان "زمان های فعل" در فارسی و انگلیسی را با هم مقایسه کرد. در زبان انگلیسی امروزی (و نه انگلیسی زمان شکسپیر) زمان های فعل عبارتند از: حال، گذشته، آینده، آینده در گذشته (یا شرطی)، حال کامل، گذشته کامل، آینده کامل، آینده در گذشته کامل. هرکدام از این زمان را می توان به صورت فعل استمراری نیز صرف کرد در حالیکه برای تمامی افعال متعدی در همه این صیغه ها، وجه مجهول هم وجود دارد و به سادگی ساخته می شود.
به این مجموعه، وجه امری فعل را نیز باید افزود.
"در فارسی نیز [شمار کارواژه ها] تا بیست و چندی بوده است ولی بشوند آسیبی که به زبان رسیده، بسیاری از آنها فراموش شده و برخی نیز بهم آمیخته و نابسامان گردیده بود. این است که فارسی زبانان از فهمیدن و فهمانیدن بسیاری از معنی ها بی بهره می بودند"
در مقابل، در زبان فارسی رسمی امروزی، امکان صرف افعال در زمان های مختلف بسیار محدود است و به گفته کسروی، حتی در این مورد نیز آشفتگی هایی دیده می شود.
کسروی با یادآوری اینکه در گذشته، تعداد زمان های فعل در فارسی به بیش از بیست مورد می رسیده که اکثر آنها به مرور زمان، متروک مانده، با احیای برخی از این زمان های متروک و ابداع برخی دیگر، سیزده گونه کارواژه را معرفی می کند که هرکدام بیانگر مفهومی بسیار دقیق است.
اشاره به برخی از زمان هایی که کسروی تحت عناوین سه گانه "گونه های گذشته و اکنون و فرمایش" (ماضی، مضارع و امر) تقسیم بندی کرده بی مناسبت نیست.
مثلا، در افعال ماضی، کسروی از گذشته، گذشته ساده، گذشته نادیده، گذشته همیشگی، گذشته همان زمانی، گذشته پیوسته، گذشته آیندگی، گذشته گذشته، گذشته همانزمانی نادیده، گذشته گذشته نادیده، گذشته همیشگی همانزمانی، گذشته همیشگی پیوستگی، و گذشته گذشته همیشگی نام می برد و برای هر کدام، قاعده ای ساده تعیین می کند.
پس از طرح پیشنهاد خود برای گسترش دامنه استفاده از افعال، کسروی فصل دیگری را هم به بررسی آشفتگی در معنی بسیاری از کلمات رایج اختصاص می دهد و می نویسد که "یکی از آکهای زبان فارسی این می بود که بسیاری بلکه بیشتری از معنی های نزدیک به هم، در هم آمیخته و از این راه، نابسامانی و درماندگی بسیاری در زبان پدید آمده بود."
از نمونه هایی که کسروی در این مورد به آنها اشاره می کند می توان به درهم آمیختگی "نوشتن و نگاشتن" "آمرزیدن و بخشیدن" توانستن و یارستن" "شایستن، سزیدن و زیبیدن" و موارد دیگر اشاره کرد که به گفته او، هر کدام دارای معنایی مشخص و دقیق، اما متفاوت است اما فارسی زبانان از این تفاوت ها آگاهی ندارند و یا آنها را نادیده می گیرند.
"بی گفتگوست که باید الفبای ما دیگر گردد. دراین باره پنجاه سال است سخن می رود و اکنون باید به کار بسته شود و ما شایسته ترین دسته این که آن را به کار بندیم"
البته شاید عادت نویسندگان فارسی زبان به استفاده از چند واژه با معانی نزدیک به هم به جای یک کلمه عاملی در نادیده گرفتن این تفاوت ها بوده باشد. به عنوان مثال، این جمله که "در او شرم و آزرم نیست" یا "این رفتار شایسته و زیبنده نیست" در نوشته های فارسی ابدا نامناسب دانسته نمی شود هر چند فایده ای هم از استفاده از دو واژه برای انتقال یک مفهوم به دست نمی آید.
کسروی در ادامه بحث خود، به یکسان سازی "پسوندها و پیشوندها" می پردازد و تاکید می کند که باید کاربرد این بخش از سخن نیز تابع قانون و قاعده ای واحد و مشخص باشد در حالیکه در زبان فارسی امروزی، پیشوندها و پسوندها در موارد متعدد از کاربرد اصلی خود به دور افتاده است.
علاوه بر پیشنهاد اصلاح دستور زبان فارسی و نحوه کاربرد اجزای مختلف کلام، کسروی واژه های جدیدی را نیز در برابر واژه های رایج عربی پیشنهاد می کند که به دلیل اینکه عمدتا از ریشه های فارسی گرفته شده اند، می توان آنها را به سادگی به کار گرفت.
رواج واژه های فارسی این فایده را نیز دارد که شنونده فارسی زبانی که برای نخستین بار واژه ای را بشنود، می تواند معنی آن را درک کند و یا لااقل حدس بزند و به این ترتیب، مغز خود را به جای انباشتن از "محفوظات" به فعالیت سازنده وادار کند.
بخش دیگری از کوشش کسروی در حوزه زبانشناسی به موضوع جایگزین کردن الفبای عربی اختصاص داشته و پیشنهاد او این بوده است که، با توجه به محدودیت های فنی، بهتر آن است که الفبای لاتین با تغییرات مناسب برای این منظور به کار رود.
کسروی در صفحات پایانی کتاب زبان پاک، با یادآوری اختراع زبان اسپرانتو به عنوان زبانی که می توان به سادگی آموخت و به کار برد، ابراز امیدواری می کند که فارسی اصلاح شده مورد نظر او بتواند به عنوان یک زبان جهانی رواج یابد و می نویسد: "ما امیدمندیم آن زبان همگان که جهان به آن نیاز می دارد، این زبان گردد. اگر خدا خواسته است، خواهد بود."
میراث کسروی
تاثیر کسروی در حوزه زبانشناسی و اصلاح زبان فارسی را البته نباید دست کم گرفت. برخی از واژه هایی که او یافته یا گزارده، رواج عمومی پیدا کرده و حتی امروز هم، کسانی که در صددند به "فارسی سره" سخن بگویند و بنویسند، خود را از "دستور زبان" مورد نظر کسروی بی نیاز نمی بینند.
کشتن کسروی تنها جسم یک فرد را نابود نکرد، بلکه بی تردید جامعه روشنفکر و آزاد اندیش ایران را گرفتار رعب و وحشت ساخت، فضای آزاداندیشی را گرفتار جمود فکری کرد و پیشرفت سریعتر فرهنگی را دشوارتر کرد و به روند رشد و تعالی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور آسیب رساند
با اینهمه، در ارزیابی میراث کسروی و جایگاه او در تاریخ تفکر ایرانیان، باید محیط اجتماعی زمان او و نقشی را که در آن ایفا کرد در نظر گرفت.
احمد کسروی را می توان هم محصول و هم سازنده دورانی خاص از تاریخ نوین ایران دانست.
در واقع، حال که به آثار کسروی و مباحثاتی که از جمله با مذهبیون داشت نظر می افکنیم و آن را با شرایط امروز مقایسه می کنیم، فضای آن روزگار را، دست کم در زمینه تحقیقات و تفکر اجتماعی و فرهنگی، به مراتب آزادتر از امروز می یابیم.
حتی با وجود نگرش خشونت آمیز بعضی تشکیلات اجتماعی و ناتوانی دستگاه حکومتی در حراست از قانون، بازهم دوران نویسندگی کسروی، دوره ای استثنایی در تاریخ معاصر ایران است.
البته مانند آثار هر محقق دیگری، آنچه که از کسروی در حوزه های مختلف باقی مانده قابل نقد و بررسی، قبول و یا رد است اما نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که او نمونه ای کامل و نادر از پژوهشگر ایرانی روشنفکر و آزاد اندیش بود که اگرچه گاه زبانی چالشگر یا گزنده به کار می گرفت، اما هدف تهاجم او همواره خشک اندیشان و منطق گریزان بود و خود نیز نگران بود که مبادا گرفتار تعصب و یکسونگری شود.
قتل کسروی ذهنی فعال و خلاق را از میان برد که می توانست راه هایی را برای حل برخی از مشکلات جامعه ایرانی بیابد.
اما تاسف آور تر اینکه کشتن کسروی تنها جسم یک فرد را نابود نکرد، بلکه بی تردید جامعه روشنفکر و آزاد اندیش ایران را گرفتار رعب و وحشت ساخت، فضای آزاداندیشی را گرفتار جمود فکری کرد و پیشرفت سریعتر فرهنگی را دشوارتر کرد و به روند رشد و تعالی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور آسیب رساند.
در سالروز قتل کسروی، دشوار بتوان این اندیشه را نادیده گرفت که شاید اگر چنین نمی شد، اگر فضای روشنفکری و روشنگری آن زمان همچنان ادامه می یافت، شاید برای ایرانیان سرنوشتی دیگر رقم می خورد.